تصویر جدید هابل از محل تولد یک ستاره جوان
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۲۸۳۷۵
تلسکوپ فضایی هابل منظرهای خیره کننده از منطقهای در فضا ارائه کرده است که به زودی شاهد تولد یک ستاره جوان خواهد بود.
به گزارش ایسنا و به نقل از اسپیس، تصویر جدیدی که توسط تلسکوپ فضایی هابل ثبت شده است، یک ابر مولکولی متشکل از گاز و غبار را نشان میدهد که یک جرم فشرده را در خود جای داده که به زودی به یک ستاره نوزاد تبدیل خواهد شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گفتهی آژانس فضایی اروپا، اخترشناسان، "CB ۱۳۰-۳" را که در فاصله ۶۵۲ سال نوری از زمین در صورت فلکی مار قرار دارد، یک هسته متراکم مینامند. این هسته متراکم مجموعه فشردهای از گاز و غبار است که به عنوان واحدهای سازندهی ستارهها عمل میکنند. هستههای متراکمی مانند "CB ۱۳۰-۳" کوچکترین و متراکمترین گونههای ابرهای مولکولی هستند. این ابرها مهد تولد ستارگان به حساب میآیند و میتوانند زادگاه انبوهی از ستارگان، به صورت منفرد و به صورت جفتهای دوتایی باشند.
بسیاری از هستههای متراکم در حال حاضر ستارههای جوان را در خود جای دادهاند، در حالی که برخی دیگر از آنها انقباضهای آهسته به سمت داخل را نمایش میدهند. هر دو نوع از هستههای متراکم دمایی در حدود منفی ۴۴۰ درجه فارنهایت(منفی ۲۶۲ درجه سانتیگراد) دارند و معمولاً بیضوی شکل هستند.
در طول فروپاشی گرانشی این میدانهای عظیم از گاز سرد، جرم کافی میتواند در مکانهای انتخابی انباشته شود تا به دماهای بالا و چگالیهای شدید مورد نیاز برای شروع همجوشی هستهای که تولد یک ستاره را رقم میزند برسد. ستارهها در تمام طول عمر خود این همجوشی را حفظ میکنند.
تصویر جدید هابل از "CB ۱۳۰-۳"، این هسته متراکم را که شبیه به یک لیوان آب هویج ریخته شده روی سفرهای از ستارهها و کهکشانها است، نمایش میدهد. در این تصویر نشانهای از ستارهی در حال تولد در ابر مولکولی وجود ندارد.
با این حال، جزئیات دیگری در مورد "CB ۱۳۰-۳" در تصویر به شکل آشکارتری دیده میشود که اخترشناسان با استفاده از دوربین میدان وسیع ۳ هابل ثبت کردهاند. برای مثال، این تصویر نشان میدهد که چگالی ابر مولکولی ثابت نیست. لبههای بیرونی "CB ۱۳۰-۳" را میتوان بهعنوان بخشهای ضعیف گاز مشاهده کرد که به سادگی ستارههای پسزمینه را محو میکنند. در مقابل آن، مواد موجود در قلب ابر مولکولی به قدری متراکم هستند که نور ستارههای پس زمینه را کاملاً مسدود میکنند.
گاز و غبار هسته متراکم "CB ۱۳۰-۳" نیز بر رنگ ستارگان پشت آن و همچنین روشنایی آنها تاثیر میگذارد. به نظر میرسد ستارگانی که نزدیک به قلب "CB ۱۳۰-۳" دیده میشوند، رنگ قرمزتری نسبت به ستارههایی که در لبههای بیرونی این ابر گازی میدرخشند، دارند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: تلسکوپ فضایی هابل ناسا هسته متراکم ابر مولکولی یک ستاره ستاره ها CB ۱۳۰ ۳
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۲۸۳۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه میآید ماحصل همکلامی ما با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بود
سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمه
خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدس
همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیر
قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدر
خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی